فراموشم نکن خدایااااااااا
دلم ، جز هوايت هوايي ندارد...
بیایید
عاطفه ها
را به قلب هایمان تزریق کنیم
محبت
را به هم ارزانی دهیم
صداقت
را همیشه بخاطر بسپاریم
امید
را مهمان قلب هایمان کنیم
صحنه زندگی برپاییم
دوست داشته باشیم تا دوست داشته شویم
بیایید
خوشبختی
را به لباسمان سنجاق کنیم
بیایید
با خدا باشیم
زندگی در گذر حادثه ها
گاه تلخ است و گاهی شیرین
دل ما
در پس این تلخی ها وشیرینی ها
صادق و ساده بماند زیباست
تن اسا مباش
سخت بکوش
بهترین هایی را که قادری انجام بده
آن گاه هرچه را که پیش می اید بپذیر
این راه رسیدن به آرامش است
مادرم پیامبری بود با یک زنبیل پراز معجزه
یادم هست
در اولین سوز زمستانی
النگویش را بخاری تبدیل کرد
من و خدا سوار یک دوچرخه شدیم.
من اشتباه کردم و جلو نشستم و خدا عقب…
فرمان در دستم بود و سر دو راهیها دلهره مرا میگرفت.
تا اینکه جایمان را عوض کردیم.
حالا آرام شدم.و هر وقت از او میپرسم
که کجا میرویم، بر میگردد و با لبخند میگوید : تو فقط رکاب بزن…
جایت را عوض کن همسفرم
چشمان قلبت را آویز عطر گیسوان او کن…
آرامتر..آرامتر…
تو تنها نیستی
آن زمان که برای او رکاب میزنی.
نگاه ماهــــــــت را به مــــــــــــــاه نگاهش گره بزن…
با لبخند میگوید : تو فقط رکاب بزن….
هرگز برای عاشق شدن
به دنبال باران وبابونه نباش
گاهی درانتهای خارهای یک کاکتوس
غنچه ای میبینی که
ماه رابرلبانت می نشاند
اینجا زمین است
محل کودکان بوسه ای
چه بسیارندکودکانی که به دنیا می ایند
که درابتدا قراربوده فقط یک بوسه باشند